از یه آدمی یه چیز خیلی شخصی و مخفی میدونم که خودش در خواب هم نمیبینه من بدونم. برخورداش، حرکاتش، حرفا و نظراش، نوشتههای بیسر و ته وبلاگش، پستهای فیسبوکش، حالت نگاهش، خندهاش، غمش همه برام یه معنی دیگه میده از اون موقع به بعد انگار. نمیدونم همیشه اینقدر تابلو بوده یا حالا که من اون "چیز" رو میدونم برام بدیهیه که همه برخورداشو به اون موضوع ربط بدم. عملن این آدم و رازش برام غیرقابل تفکیک شدن. اعتراف میکنم که زیر نظر داشتنش در حالی که رازشو میدونم، حس عجیب خداگونهای داره! طفلی هر کاری که میکنه -مثلا شنگوله یا بق کرده- لبخند عالمانه مچگیرانهای میزنم یعنی من که میدونم چه مرگته!
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment