مرد مهربان بلندقدی که نمیخواهد نام و هویتاش فاش شود برام بادامسوخته، نخودی و آلو خشک فرستاده از ایران. یک جایی هم این وسط مسطا بسته میوه خشک مخلوط را کش رفتهاند. این اواخر هر کی به تور من میخورد دستش کج است. یادم باشد به پستِ قبل میوه خشکهایم را هم اضافه کنم. با بادامسوخته و نخودی خیلی خوشحالم. نصف بادامسوختهها را دیروز آلبرت خورد. هی هم معذرتخواهی میکرد. البته من یکی خوب میدانم که آدم بعضی وقتها دست خودش نیست. نفس اماره بادامسوخته میخواهد و کسی هم حریف و جلودارش نیست. این میشود که شرمگین و کیفور بادامهای دیگری را میخوری و معذرتخواهی میکنی. خوشحالم که نفس امارهاش نخودیها را ندید. کامم از دیروز شیرین شده و اخلاقم خوش.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment