تازه از داون تاون برگشتیم خونه. کتری رو که گذاشتم روی گاز، اومدم جای همیشگیم روی فوتان ولو شدم. پینک فلوید Time میخونه و من دارم از حالم لذت میبرم. اینم از هالوین امسال. حوصله ندارم از هالوین بنویسم. خیلی هم باهاش احساس نزدیکی نمیکنم راستش. روز من یکی نیست واقعا. حوصله هم ندارم توضیح بدم که چرا نیست.
با همسر هاتداگ و گیرو دکهای خوردیم و چسبید. الانم چای داغ با عطر هل میچسبه.
Comfortably numb هم از اون آهنگاسها. آدمو از زمین چند سانتی بلند میکنه. الان کلا یه حال خوشی دارم که نوشتنم نمیاد. میخوام خودمو بسپرم به معجزه موزیک و طعم هِلِ چای و مزه مزه کنم الانمو...
Comfortably numb هم از اون آهنگاسها. آدمو از زمین چند سانتی بلند میکنه. الان کلا یه حال خوشی دارم که نوشتنم نمیاد. میخوام خودمو بسپرم به معجزه موزیک و طعم هِلِ چای و مزه مزه کنم الانمو...
No comments:
Post a Comment