دو ماهی میشد که شلختهگی و پاپتیگری پیشه کرده بودم. اسباب کشی بهانهای بود تا برای نامرتبیِ ناخنهام مجوز داشته باشم و به امور قسمتهای زیر لباس و مخفی از انظارعمومی بدنم رسیدگی نکنم. امروز عصر، اول از همه به جون ناخنهای پا افتادم چون پا عضو کلیدی و حساسیه. و جدا از فوت-فتیشیزم، کیه که از دیدن ناخنهای پدیکیور شدۀ براق یه زن، توی صندل با بندهای نازک به وجد نیاد؟ از قضا همسر هم وسواس عجیبی روی ناخن داره و معتقده، زنهایی که ناخنهای دراز و نامرتب و یا لاک نصفهنیمه دارن بیبرو برگرد شلخته و دگوریان و از کلاس و تشخص بویی نبردن. به همین تندی و مرغ یه پا دارگی. ولی تا حد خوبی این معیار همیشه جواب داده.
در دوره بحران اقتصادی، نمیشه رفت Spa و پاها رو گذاشت توی لگن آب ولرم و لوسیون، تا یکی ترتیب پدیکیور و باقی ماجرا رو ماهرانه بده و حال قیافه آدمو خوب کنه. هزینه این "قرتیبازیا" که در علم اقتصاد جزء "کالای لوکس" به حساب میان، صرف امور مهمتر و "کالاهای ضروری" میشه. اینه که برای حفظ ظاهر و استایل زندگی قدیم، خودبه خود در خیلی زمینهها به مرز خودکفایی میرسی که خیلی هم بد نیست.
اول از همه لاکِ بیرنگ روی ناخنم -که چند جاش پریده بود- رو پاک کردم. بعد هم یک ساعت تمام نشستم به کوتاه کردن و سوهان کشیدن و برق انداختن. ناخنام کوتاه و یکدست و مرتب و براق شدن. بعد از یه دوره طولانی لاکهای کِرِم روشن و صورتی کمرنگ، نوبت لاک قررررمزه. بر خلاف لاک روشن که خیلی وسواس و دقت لازم نداره، زدن لاک قرمز سخته و مهارت میخواد. حواسِ ششدانگ و صبوری تا نه ردی بیفته روش و نه کنارههای ناخن لاکی و قرمز شه چون در غیر اینصورت، هر قدر هم که با گوش پاککن آغشته به استون بیفتی به جون کنارههاش، اثر قرمزی تا حدی میمونه. لاکِ بیدقت، دستها و پاها رو زیباتر که نمیکنه هیچ، ظاهر رقتانگیز و شلخته هم بهشون میده.
خلاصه اینطور. و کلن هم که من الان بیکارم و دارم تفت میدم واسه خودم :)
خلاصه اینطور. و کلن هم که من الان بیکارم و دارم تفت میدم واسه خودم :)
No comments:
Post a Comment