مهاجرها دلنازکاند. «چینی نازک تنهایی»شان را سنگ نزنید.
یک. غربت حسهای بد را تشدید میکند انگار؛ امتحانهای سخت، سختترند اینجا. دلتنگیها، عشقهای بدفرجام و بیفرجام شدیدتر از پا در میآوردند. رابطهها شکنندهترند. زخمها، حتی سرماخوردگیها دیرتر خوب میشوند. گریهها تلخترند. مهاجرت ضریب میدهد به ناگواریها. یک واحد غصه دور از خانه مساوی نیست با یک واحد غصه در خانه.
یک. غربت حسهای بد را تشدید میکند انگار؛ امتحانهای سخت، سختترند اینجا. دلتنگیها، عشقهای بدفرجام و بیفرجام شدیدتر از پا در میآوردند. رابطهها شکنندهترند. زخمها، حتی سرماخوردگیها دیرتر خوب میشوند. گریهها تلخترند. مهاجرت ضریب میدهد به ناگواریها. یک واحد غصه دور از خانه مساوی نیست با یک واحد غصه در خانه.
دو. مانیفست شبانه (رونوشتش هم طبعن به خودم): در رابطهداری هم اگر خلاق نیستید، در تمام کردنش صبور و مهربان باشید. تلفنی، تکستی، فیسبوکی، ایمیلی حتی روی کاغذ با کسی «تمام نکنید». اگر رابطه خوب بوده و عمومن خوشحال بودید از پارتنرتان ولی به دلایلی جدایی میخواهید، اگر طرف روانی، جانی یا قاتلزنجیرهای نیست و آسیب جدی به شما نمیرساند و جان و مال و اعصابتان در خطر نیست، صبر کنید به وقتش. وقتش یعنی که پریود جمسی و روحی نباشد؛ شب قبل از امتحانش نباشد؛ اضطراب یک جلسه مهم کاری را لحظهبهلحظه قورت نداده باشد؛ گوشبهزنگ اخبار نگرانکننده از شهرش نباشد؛ برای دیدن شما و تعطیلات بینظیری که وعدهاش را داده بودید لحظهشماری نکرده باشد؛ دور نباشد. شرایط را که آرام دیدید، آنوقت تبرِ کلامتان را بردارید و ذرهذره و با مهربانی به تنه رابطه بزنید. حضور مهم است در این شرایط. اینکه کنار، روبرو، توی بغل یا در حوالیتان باشد. درخواست و دلیلهایتان را که شمرده گفتید، وقت داشته باشد توی چشمهایتان نگاه کند تا باور کند که دیگر قرار است نباشید. نگاه کردن به چشمها آدم را مطمئن میکند؛ مثل خاک که عزادار را سرد میکند. کاری که نگاه میکند را تلگراف، کبوتر، آتش، دود و صدای گرفتهتان از راه مخابرات، شک نکنید که نمیکنند. بگذارید اگر اشک دارد توی آخرین بغلتان بریزد. اگر بوس خواست، آخرین بوسش را بگیرد. خوب بویتان کند. اگر عصبانی بود صدایش را بالا ببرد. آرام که شد/شدید، شام آخرتان را بخورید. اینگونه که مراسم همه «آخر»ها را به جا آوردید، وصیتها را که کردید، آنوقت خودش تمام میشود. «تمام کردن» یک پروژه عظیم طاقتفرساست. پیشدرآمد میخواهد. رابطه اگر که خوب بوده، ارزش قدری صبر و ملاحظه را دارد. دریغ نفرمایید.
سه. چند روزه هوس لوبیاپلو کردم. لوبیاپلویی که طعم رب و دارچینش واضح باشد و لوبیایش بلند و کشیده و مورب خرد شده باشد. فردا میپزم.
چهار. پاییز بالاخره به اینجا هم رسید. همه چیز میتوانست جور دیگری باشد. این آخر هفته پوست انداختم. یک لیست از فیلمهای با موضوعیت جنگ و دفاعمقدس درست کردم که تماشای دوبارهشان جان میدهد برای شبهای طولانی پاییز.
سه. چند روزه هوس لوبیاپلو کردم. لوبیاپلویی که طعم رب و دارچینش واضح باشد و لوبیایش بلند و کشیده و مورب خرد شده باشد. فردا میپزم.
چهار. پاییز بالاخره به اینجا هم رسید. همه چیز میتوانست جور دیگری باشد. این آخر هفته پوست انداختم. یک لیست از فیلمهای با موضوعیت جنگ و دفاعمقدس درست کردم که تماشای دوبارهشان جان میدهد برای شبهای طولانی پاییز.
No comments:
Post a Comment