Pages

Friday, October 28, 2011

شب جمعه است. زدم از خونه بیرون. نشستم توی همون کافی شاپه که کنار رودخونه است. هوا سرد شده و انگشتام یخ زدن. تنهام. اولش دلگیر بود که شب جمعه‏ای تنها اومدم بیرون. ولی الان که دارم موزیکام رو توی spotify گوش می‏دم می‏بینم خیلی هم بد نیست آدم با خودش بره گردش. این زندگی جدید منه که باید بهش عادت کنم. دوشنبه هالوینه و احتمالا از امشب مردم رفتن پیشواز چون اینجا به طرز عجیبی خلوته. یه گروه موزیک دارن سازاشونو آماده می‏کنن که بخونن. 

عصر با خواهر حرف زدم و کلی نصیحتم کرد. یه کم سر هم داد زدیم و یه کم خندیدیم. آخر هم وقتی شنیدم مامان ماه پیش بیمارستان بوده و به من چیزی نگفتن عصبانی شدم و گریه کردم. دلیل این کارشونو نمی‏فهمم. البته می‏فهمم ولی دوس ندارم. ترجیح می‏دم در جریان باشم. مامان "پنیک اتک" داشته و سه روز بیمارستان بستری‏ش کردن و من اینجا به مشکلات احمقانه خودم فکر می‏کردم. البته برای اینکه آروم شم یه کم مسخره بازی هم در آورد که بیمارستانه مثل هتل هفت ستاره بوده و مامان حالش خوب شده بوده ولی نمی‏خواسته برگرده خونه. حتی خاله که رفته دیدنش گفته خوش به حالت که اینجایی و از این حرفا. خندیدم ولی می‏دونم مامان در چه وضعیتی بوده که حاضر شده بره بیمارستان. مامان من آدمی نبود که بیقراری کنه، بی دلیل گریه کنه و عصرا قلبش عین گنجشک بزنه از اضطراب. مامانی که با مدیریت بحرانش همه مونو بدعادت کرده بود، حالا خودش بحران‏زده شده. ترس و نگرانی و مشکل، کار هیچکدوممون رو به بیمارستان نکشید چون اون بود همیشه. از همه جا مونده و رونده می‏رفتیم بهش پناه می‏بردیم. خودش اما همه غصه‏هاش رو قورت داد. یه آدم مگه چه قدر ظرفیت داره. ظاهرا نوسان شدید فشار داشته گاهی 16 گاهی 8. دکتر گفته مال اضطرابه. مرخص هم که شده 3 جلسه رفته مشاوره. خوبه الان. البته به من می‏گن خوبه. 
خواهر پشیمون شده بود از اطلاع رسانی و خواهش و التماس کرد که به مامان نگم که می‏دونم. گفت مامان دعواش می‏کنه. منم برای اینکه واحد خبر در خانواده رو حفظ کنم ناچارم به روی خودم نیارم که جریان رو می‏دونم.

why dose my heart feel so bad,
why dose my soul feel so bad

دلم قهوه یا چای لاته داغ می‏خواد. دلم مامانمو می‏خواد. اینبار اما من بغلش کنم و بگم که همه چی درست می‏شه. ما 4 تا هستیم حتی اگه دور باشیم. اون باید خوب باشه. هر بلایی سرمون بیاد ما 5 تا همو داریم...