Pages

Sunday, December 18, 2011

813 هم خونه شد بالاخره!
سه روزی می‏شه که در منزل جدیدمون مستقر شدیم. بستن و قفل کردن درِ 1318 برای آخرین بار، حس عجیبِ دوگانه‏ای داشت. خالی که شد، دیگه اون خونه‏ شخصیت‏دارِ منحصر‏به‏فردی نبود که توش اون‏همه ماجراهای عجیب و غریب اتفاق افتاده. خونه‏ای بود شبیه بقیه خونه‏ها. معمولی و یک اتاق خوابه با حموم و دستشویی مجزا.
اون خونه و اون شهر و آدماش رو گذاشتیم و یه ساعت و نیم پایین‏تر اومدیم. 
خونه جدید کوچیکتره. خیلی. و درست به همین دلیل دوست‏داشتنی‏تر و گرم‏تر به نظر می‏رسه. علیرغم کوچیکی امکانات بهتری هم داره. ماشین لباسشویی و خشک‏کن توی آپارتمانه بنابراین مجبور نیستم یکشنبه‏ها کیسه لباس چرک به دوش، فاصله بین لاندری و خونه رو سه بار گز کنم. از صدقه سری لاگژری منزل جدید، می‏تونم روی تختم بشینم و لباس کثیفا رو پرت کنم توی ماشین لباسشویی حتی! اتاق خواب و آشپزخونه به نسبت خوشگل‏ترن. پنجره و بالکن نقلی هم به منظره سرسبزی دید داره که به خونه کوچیکم روح و زندگی داده.
همه چی مرتب و تمیز و همون‏طوریه که می‏پسندم. راضی‏ام :)

No comments:

Post a Comment