Pages

Monday, February 27, 2012

ساعت ده صبحه. عین مترسک سر جالیز وایستادم تا از بچه‏ها امتحان بگیرم. اولین باره که منِ غیر مجازی رو می‏بینن. یکیشون ازم پرسید "تو قراره امتحان بگیری؟" و وقتی گفتم آره خیلی ذوق کرد و خندید (نمی‏دونم دقیقا به چی) ولی یه حسِ همدلیِ مشترکی بهم می‏گه که از این استاده خیلی دل خوشی ندارن و ندیدنش سر جلسه امتحان می‏تونه براشون خوشایند باشه. ایشالا که همین بوده دلیلش نه زیپ و فلان! 


No comments:

Post a Comment