ساعت ده صبحه. عین مترسک سر جالیز وایستادم تا از بچهها امتحان بگیرم. اولین باره که منِ غیر مجازی رو میبینن. یکیشون ازم پرسید "تو قراره امتحان بگیری؟" و وقتی گفتم آره خیلی ذوق کرد و خندید (نمیدونم دقیقا به چی) ولی یه حسِ همدلیِ مشترکی بهم میگه که از این استاده خیلی دل خوشی ندارن و ندیدنش سر جلسه امتحان میتونه براشون خوشایند باشه. ایشالا که همین بوده دلیلش نه زیپ و فلان!
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment