Pages

Wednesday, July 10, 2013

یه وقتام هست که یه قبیله بغل داری ولی دلت بغل خانوم هایده رو می‌خواد. که مثلن نمرده باشه. چاق و خوش‌اخلاق بیاد وایسته به خوندن. پیراهن خفاشیِ گل‌درشت به تن عشوه بیاد و قرِ ریزِ شونه بده. بعد که خوندنش تموم شد سر بذاری به سینه‌ش و های‌های گریه کنی. اینبار اما تو بگی «شانه‌هایت-سینه‌هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم...» بغلای چاقِ بی‌ادعا نمیرن کاش...

No comments:

Post a Comment